۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

به نام وجدان

دلنوشتی از برادرم

به حال این مردم با ٧٠٠٠ سال قدمتِ کشورمان باید گریست ؟!
بشر تا چه حد می تواند بی وجدان باشد ؟!
سی و اندی سال از انقلابِ به اصطلاح اسلامی کشورمان می گذرد
چه کار کرده اند ؟ چه کار قرار است انجام دهند ؟
آیا اصلا قرار بوده که کاری انجام دهند ؟
نقل از یکی از ماهنامه های پزشکی استان ... ( در طول ٨ سال جنگِ
تحمیلی حدود ٢١٢٠٠٠ شهید برای دفاع از کشورمان تقدیم نموده ایم
حال آنکه به عنوانِ مثال در طی سالهای ٧٤ الی ٨٢ حدود ٢٥٠٠٠٠
کشته فقط و فقط در تصادفات خیابانی داده ایم !!! )
نمیدانم از کجا بگویم ؟ از کدامش بگویم ؟ آیا بیان تنها گوشه ای از این
فجایع در حال اتفاق تأثیری در بیداریِ ذهن این به اصطلاح مدیرانِ
بی وجدان دارد ؟
در این مطلب سعی می کنم تنها در مورد گوشه ای از فجایع در حالِ
اتفاق در صنعت خودرو سازی صحبت کنم .
آیا غیر از این است که کشور عزیزمان ایـران دارای قدمتِ تاریخی بسیار
بالائی در حدود ٧٠٠٠ سال می باشد ؟
آیا غیر از این است که کشور عزیزمان ایـران سهم زیادی از مشاهیر
دنیا را در تمامی طول تاریخ چه در گذشته و چه در حال دارا بوده است ؟
چرا ؟ چرا ؟ پس چرا ؟
چرا این مردم عزیز و صبور و با شرافتِ کشورمان در قرن ٢١ از حداقل
امکانات ایمنی و رفاهی در انواع خودروهای شخصی و ناوگانِ عمومی
و موتورسیکلت های ساخت داخلِ کشور و حتی در مواردی تولیدِ
خارج از کشور محروم می باشند ؟
چرا در قرن ٢١ باید مجبور به سوار شدن بر ارابه های مرگی همچون:
انواع پراید - روآ - پژو - ریو - پیکان - پیکان وانت - ماتیز - MVM - LOBO -
وانت مزدا - نیسان - سمند و ... و انواع موتورسیکلت های چینی و
انواع و اقسام خودروهای بی پایه و اساس چینی شوند ؟ در حالیکه
هیچ تضمینی بر امنیت جانی افراد سوار بر این خودروها حتی در
کوچکترین برخوردها وجود ندارد .
چرا در قرن 21 از حداقل امکانات ایمنی که شامل 2 کیسه هوا
(متاسفانه تعداد اندکی از خودروهای داخل فقط از یک کیسه هوا در
سمتِ راننده استفاده می نمایند . ظاهراً نفر دومی که در صندلیِ
شاگرد قرار می گیرد جانش اهمیت چندانی ندارد .)و حداقل ترمزهای
ABS (که امروزه حتی در برخی از کشورهای اروپائی منسوخ شده
است) در خودروهای تولید داخل بصورت انبوه استفاده نمی شود ؟
آیا این بدان معنا نمی باشد که این مردم عزیز در ذهن این مردانِ
بی حیاء به اندازه سر سوزنی ارزش ندارند ؟
چرا در طولِ فقط و فقط یکسال نزدیک به 27000 نفر از هموطنان
عزیزمان را در تصادفات جاده ای به دلیل عدم استفاده از حداقل های
ایمنی و همچنین عدم استفاده از خودروهای استاندارد تولید داخل و
پائین بودن بسیار سطح فرهنگِ رانندگی از دست می دهیم ؟
به راستی جان یک انسان تا این حد ناچیز و بی ارزش می باشد ؟
مدیران یک شرکتِ خودروسازی تا چه حد می توانند بی وجدان باشند
که فقط به عنوان مثال خودروی به تاریخ سپرده شده ی پیکان وانت را
بدون هیچگونه تغییری در طول سالیان بسیار حدود 40 سال ناقابل
تولید نموده و حتی به عنوان مثال به این هم فکر نکنند که طول اتاق
این خودرو باری را فقط و فقط چند سانتی متر بلندتر نمایند که این به
اصطلاح انسانی که در این خودرو قرار می گیرد در دراز مدت دچار
آسیب های شدید از ناحیه کمر و گردن نشود .
چرا با تغییرات جزئی و بچه گانه و گاهاً مضحک بر روی خودروهای
تولیدِ داخل با اسامی این خودروها بازی می کنیم ؟
405 را به آردی - آردی را به روآ - روآ را به روآی سال
131 را به 132 - نسیم را به صبا ، 405 را با نصب زه روی درب پرشیا
بر رویش به 405 سال تبدیل می کنیم با افتخار زانتیا را با ظاهری
مضحک به زانتیای فیس لیفت شده - رنو 5 را به پی کی - وانت نیسان
یا بهتر بگوئیم آهن پاره نیسان را به نیسان جدید تبدیل می کنیم ؟
آیا خلقِ اینچنین افتخاراتی باعث پیشرفت در صنعت خودروسازی
کشورمان می شود ؟
آیا این کار نوعی توهین به آگاهی و فهم و شعور این ملت بزرگ نمی
باشد؟
آیا می شود نام یک انسان را به روی این به اصطلاح مدیران نهاد ؟
40 سال قبل کشور ژاپن خودروهائی تولید می نمود با داشبوردهائی
پلاستیکی (همانند پراید و 206 امروز ما) و ما به آن می خندیدیم .
حال چه شده است بعد از گذشت 40 سال از آن زمان ما به دوران
40 سال قبل ژاپن برگشته ایم .
40 سال است که شاهد حضور موتورسیکلتهائی نظیر هوندا 125
(ای کاش لااقل همان 125 ژاپن بود) در تمامی نقاط کشورمان با انواع
و اقسام موتورهای چینی و لوازم بی کیفیت نصب شده بر روی آن
هستیم چرا ؟
به گمان اینجانب این موتورسیکلت امروزه حتی در موزه های کشور
سازنده آن یعنی کشور ژاپن حتی وجود خارجی هم ندارد !!
راه تو را می خواند . . . (شعار بزرگترین خودروساز ایرانی)
آیا تا به حال تبلیغات بزرگترین خودروسازهای دنیا نظیر مرسدس بنز و
BMW را دیده اید ؟
اجازه دهید پا را فراتر بگذارم و به سراغ برترین های دنیای خودروسازی
نظیر بوگاتی - فراری - لامبورگینی و ... بروم
در تمامی این سالها که تبلیغات این خودروسازها را دیده ام با تمام
دانش مهندسی در زمینه خودروسازی و با تمامی ابداع ها و
نوآوری هائی که چه در زمینه ایمنی و چه در زمینه کیفیت دارند هر
لحظه احتمال بروز حتی 1% اشتباه در ساخت و محاسبات خودروی
خود را در نظر دارند و هیچگاه به خود اجازه نمی دهند که با بیان این
چنین جملاتی نظر مشتریان را به دروغ به سوی خود جلب نمایند
چه برسد به یک گاری ساز متأسفانه ایرانی .
چرا خودروی سمند را که بر پایه 405 و با موتور پژو طراحی و تولید
شده را برندِ ملی می نامیم ؟
چرا خودروی مینیاتور را که با ادغام چندین خودرو نظیر پراید و ریو و تندر
L90 می باشد را برند ملی می نامیم ؟
چرا یک جوانِ ایرانی باید به دیده ی حسرت به انواع خودروها و
موتور سیکلت های وارداتی نگریسته و حسرت تولیدِ خودروهائی نظیر
اینگونه خودروها و موتورسیکلتها را با دانش کاملاً ایرانی و بدون
کوچکترین وابستگی به سایر کشورها ی پیشرفته در کشور خودش
به گور ببرد .
چرا یک جوان ایرانی نباید به کشورش به عنوان سازنده ی خودروهای
با کیفیت و ایمن و نوآور در طراحی با دانش 100% بومی و 100%
تولید داخل در دنیا افتخار نماید ؟
آیا غیر از این می باشد که ما یک بار به دنیا می آئیم و یک بار هم از این
دنیا می رویم پس چرا نباید از دانشی که می توانیم در زمینه ی درست
و در جهت پیشرفتِ صنعت خودروسازی استفاده نمائیم ،
استفاده کنیم ؟
ای کاش تنها با نامگذاری بر روی سالها می شد تمام این مشکلات را
به سادگی حل نمود .
به امید بیدار شدن وجدان های خاک خورده و ایـرانی آبـاد

م

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

آره تو همونی

دیگه بعدِ امروز
نبینم نخندی
نبینم غمت رو
به کی دل می بندی
به اونی که عمری
دروغ و هوس بود
برا قحطِ عالم
همین دونه بس بود
ریاکار و بی رحم
یه شیطان یه قابیل
یه فتنه خیانت
یه خنجر به هابیل
دیگه بعدِ امروز
همش شـادی باشه
همه پـاک و سالـم
که آزادی باشه
تو آزادی از اون
بمیرون بپوسون
خیالِ حرومش
دیگه خنـده آسون
اگه مـا دوباره
به آگـاهی و فـکـر
بلند شیم ببینیم
همه لحظه ها بکر
ولش کن حرومی
همه شر و شومی
تو مهـری تو مـادر
نگو که کدومی
که فرزندِ دلبند
همه زندگی قند
شکوفا و زیـبا
پُر شور و پیـوند
به یادِ دلش باش
به یادِ جـوونی
همین آن و ساعت
می دونم می تونی . . .

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

ملک اهورائی

به نام آنی که
از این قصه دور نیست
به نام خـدائی که
لبخند و شادی آفرید
با یادِ شاده ی هستی بخش جاوید
با یادِ تـو آغاز می کنم
به نام مُلکی که
کرانش بی کران
عشقش پایا و مانا
لطفش سراسر مهر و راستی
از پارس تا ارس
همچو خوری پر شور و نور و داغ
با نام ایـــــران نکته آغاز می کنم


سبزتر از لبخند
شاد چون بـاران
چون تـرانه نغز و
چون شکفتن آسان
چون شنیده پنهان
پر طراوت با جـان
من ز تـو می خوانم
ای هماره ایــران
نامت آوای گران
بام تاریخ بشکوه
سرفرازی همه عمر
بوم جاویدِ چو کوه
غاصبان می دانند
عمر بد کوتاه است
قیمتی نیست به خان
کوته و بی جاه است
دل تن داده به خاک
چون نمیرد ایــران
این همه لاله فُتاد
پای این عشق بمان
پای این آبادی
تا به آن آزادی
تا تو روشن شوی و
عشق تو فریادی
بر سر کوتهِ بد
اَهرمَن کیشِ چو دَد
آگهی فکر عمل
با خـداوندِ خـرد ٢

سبزتر از لبخند
نوبهـار و بـاران
جان خلیج پـارسـت
مـهر مانا ایــران . . .