۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

آره تو همونی

دیگه بعدِ امروز
نبینم نخندی
نبینم غمت رو
به کی دل می بندی
به اونی که عمری
دروغ و هوس بود
برا قحطِ عالم
همین دونه بس بود
ریاکار و بی رحم
یه شیطان یه قابیل
یه فتنه خیانت
یه خنجر به هابیل
دیگه بعدِ امروز
همش شـادی باشه
همه پـاک و سالـم
که آزادی باشه
تو آزادی از اون
بمیرون بپوسون
خیالِ حرومش
دیگه خنـده آسون
اگه مـا دوباره
به آگـاهی و فـکـر
بلند شیم ببینیم
همه لحظه ها بکر
ولش کن حرومی
همه شر و شومی
تو مهـری تو مـادر
نگو که کدومی
که فرزندِ دلبند
همه زندگی قند
شکوفا و زیـبا
پُر شور و پیـوند
به یادِ دلش باش
به یادِ جـوونی
همین آن و ساعت
می دونم می تونی . . .

هیچ نظری موجود نیست: