۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه

کشش

بهت میاد یواشکی
دست توی قلبم بکنی
خاطره بیرون بکشی
تـرانـه هامو بخونی
بهت میاد دلِ منو
سیاه یا آبـی بکنی
بدی بهم نسبت بدی
تا قبر عشقو بکنی
بهت میاد گُل بکنی
اما خیال پر پر کنی
روسری سر ماه کنی
ستاره ها رو در کنی
بهت میاد اما بگو
دلت میاد برم ز یاد
یه کمو که دوستم داری
دروغ نگو خیلی زیاد
دلم میخواد خوردت کنم
یه حمله ی پیشدستانه
شاید برام یه شاخ بشی
هَچی گونی کی نَشانه ( الکی میگی که نمیشه )
ضعیفه نوم خوبیه
برای قلبی غربتی
حالا چرا کدر میشی
سفره رو به هم میزنی
تو هِیش و بیش ساختنِ
تک سلولِ تنهائی ام
ابد خورد به جمالِ تو
انگاری اهل جائی ام
اونجا وجودِ چرس توست
نخاله ی بی اعتبار
همرنگی همدلی نبود
ما را نباد از یک تبار ٢

خودخواهِ پستِ نازنین
دلضربه هامو تو نبین
فقط برو فقط برو
یه گوشه ای تنها بشین
در کاوُش قلبی مریض
با یک دوصد کفش تمیز
با یک بغل از تعارفات
از عشق و عمرم تا عزیز
خالی تر از پندار ترس
با یک وجودِ پر هوس
تنها تو را دیدم قرین
چون پر کاه و کوهِ خس
دلم میخواد لمست کنم
شاید قماری آشنا
شاید تباری دلفریب
تا حادثه تا بغض ما
این گریه ها مثل همه
اینجا برنده حسرته
این بختِ بد از عادته
نسلی که بی هویته
خدانگهدار پاپتی
نه تو دلم نه صحبتی
خدانگهدار فکر بد
باز انتظاره لعنتی
خدا نگهدار و هنوز
من مشتریِ شهر تو
با صد هزار رنگ و نگار
قربونِ ناز و قهر تو
عمریه مجنونم جنون
عمریه بی خونم بخون
من بی تو مفتونم شدید
شد عشق و نفرت ناپدید . . .

هیچ نظری موجود نیست: