۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

به نام زیبائی

ما هستیم خـدا همین نزدیکی
بغضمون گم شده توی تاریکی
ما همه دردِ دلِ بی مرهمیم
این همه گفته نشد حتی یکی
ما همه کم شدنِ یه خرده عشق
کوهِ درده شونه ی تک تکمون
بی نشون تو هم بخون تو هم بدون
نسل سوخته ای نگاهی بی زبون
شهر ما بدی مدی فراوونه
کیه که حال و هواتو ندونه
کافیه خم بشی روی زندگی
غم وجودش واسه دل پریشونه
میگه آی جوون ندایِ پر خروش
تو خونه غریبی و خونه به دوش
میگه کاشکی از نجابت نکنی
گربه ها خورده شدن تو شهر موش ٢

این محل که یادگاره از قدیم
اون روزا که شـادی بود حکم کریم
دروغ و نیرنگ و سالوسیا کم
تقیه کارا همشون یه گوشه جیم
کِراک و شیشه و بنگ پیدا نبود
زید و جی اف توی اون باغا نبود
ایدز هپاتیت هیولا کدومه
یا که ملا و بلا اینها نبود
بدیا پیرهن خوبی می پوشن
حضرات قرمز و زرد رو می نوشن
آبـی و سبزیا رو هِی می دوشن
جانماز آب می کِشن اینا موشن
توی فاضلاب گندِ مطلقه
با همه هستی ملتی خوشن
سه دهه پستی و ترس و موعظه
سلطنت تمومه خونا می جوشن ٢

ما هستیم خـدا همین نزدیکی
رجم و سر بریدن بازیِ شما
این همه گفته نشد حتی یکی
تروره حکم هر قاضی شما

هیچ نظری موجود نیست: