۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

قصه ی انتظار

من اینجا منتظر تا کِی
تو برگردی به آغوشم
نگاهم شور احساسه
به شوقت اشک می نوشم
من اینجا خسته و تنها
دلم گرم خیالاته
نوائی که ازم دوره
میگه مشتی محالاته
محالاته تو تک نیستی
به عشق تو بخواد ما شه
تو رفتن بوده تقدیرت
نخواه جونم نگو پا شه
میدونی فرصتم کم بود
تو قلبِ آینه غم بود
میدونی شک یه طاعونه
یه ذره قدِ یه نم بود
ولی حالا مثِ سیله
میگه این عقله اجباره
دروغه شور و احساست
اون چشمائی که می باره
تو این قلبی که پُر خونه
فقط یادِ تو می مونه
اگه این معصیت باشه
به شوقِ تو پریشونه
واست هر لحظه می خونه
یه تنها یا یه دیوونه
قمار آخره جونه
طلسمه یا که افسونه

من اینجا منتظر تا دل
غزلنوش نگاهت شه
همه گُلها به زیر پات
یه عاشق فرش راهت شه
اگه میگی غُلُو کردم
به نام نامیِ ما بود
وگرنه شاعر دلتنگ
کنار قافیه فرسود
اگر اندک مجالی بود
میدونستم تو رو میخوام
صدای ثانیه گُنگه
آره این لحظه ها تنهام
همیشه قصه ی رفتن
نه اجباره نه رو خواهش
فقط یک حس مبهم بود
شروع شد وقتِ فرمایش
نگام با توست بگو با من
غرورت گر اجازت داد
بخون غمنامه ی بودن
به آرومی یا نه فریاد ( ٢ )

هیچ نظری موجود نیست: