۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

یکی رفته خیلی زود

زورکی نمیشه نوشت
الکی نمیشه سرود
قصه ی دوباره ها
یکی بود یکی نبود
اولاً میخوام بگم
چیکه چیکه نم و نم
دلِ تنگ به چی میگن
یا که بد خاطرخواتم
بعدِ تو صورتِ دل
سرخ یا گُل گُلی نیست
ترکوندی قلبمو
عشق این خُل خُلی نیست
بعدِ تو جونِ خودت
تو خودم کِز می کنم
بیش باد خیالی نیست
اینو خوب حس می کنم ٢

زورکی نمیشه نوشت
الکی نمیشه سرود
گفتی که دوستم داری
عشق مشتی هَپروت
بعدِ اون بایست بگم
پیر شدیم کنار هم
تکیه کن درختِ پیر
من فقط تو رو دارم
از غم خوردن بیزارم
تنهائی بد شکارم
هوامو داشته باشی
واسه تو عید میارم
این فیروز سیاه نبود
تباه کردن دلشو
کشتن اون ستاره ها
نِفله کردن عشقشو ٢

یه روزی هر جا باشی
توی دستا جا میشی
توی قلبا موندگار
تو خودت معنا میشی
یه روزی یه روز دیر
گرچه پا خورد و خمیر
با همه خاطره ها
میشی یک گوشه اسیر
نکنه سرد بشی زرد بشی
آش و لاش هم نباشی
سبز باد قامتِ گُل
نگرانِ ما نشی
زورکی نمیشه نوشت
الکی نمیشه سرود
دل خودش درو شده
پای داسِ هر حسود . . .

هیچ نظری موجود نیست: