۱۳۸۶ مرداد ۲۱, یکشنبه

بر آسمان دويدن

می رَویم
بنشسته نخواهیم ماند
این کران
یک قدم است برای پریدن
می رویم
با همرهی دیو و دَد
بیم و شک
افسانه ی راه است بخوان شعله ور شو
تا رفتن و با رفتن
یک لحظه نیاسائیم
گر همسفر مائی
یکسر همه بر هم زن
بر هم شبِ سُکرآور
بی نغمگیِ آخر
سردادگی سایه
بی وزنی شرم آور
یکسر به شرر آگین
همخوانی یکسر به شرر آگین ( ۲ )

می رویم
با قامتِ مدارا
لاله ها بی سران شما را
خونتان گرمی دهِ رگان است
راهتان خورشیدِ شبِ نفرین
صورتگر ظلمت را
نامت به سحر رانده است
تا سوز تواَم بر دل
شاهنشهِ شب مرده است
شب
این همه شب مرده است ( ۲ )

می رویم
فریاد تهی مانده است
می رویم
بنشسته نخواهیم ماند .

هیچ نظری موجود نیست: