۱۳۸۶ مرداد ۲۲, دوشنبه

تلنگر

شب از چشمای نازت خیلی دوره
دلم خو کرده با غم جفت و جوره
اگه غصه نذاره با تو باشم
دلم میگه نمیخوام مگه زوره
توی غربت این شب سیاهم
واسه خاطر تو غرق گناهم
اگه بیام نیام واسم دراری
تاریکی تن میشه پناهم ۲

لباس شب نمیخوام
که تنپوشم ترانه است
هوای تازه دارم
که لبریز جوونه است
کرونه بی کرونه
تویی همخون خونه
دلم میگیره بهونه
صدات هنو جوونه
ای سوسن عِطر کهربائی
دنبالم نیای که بی وفائی
فقط صداقتت حقه و ایمون
پنهونی بیا خیالی نیست منو نرنجون ( ۲ )
منو باز جا میذاری
تک و تنها میکاری
صدای هق هقم رو
به روتم نمیاری
مگه سنگه تو سینت
مگه خدا نداری
غرورمو شکستی
پشت پا زدی و رفتی گسستی . ۲

رفتن تو یه خاطره است
از رنگ به رنگ شدن میگه
خورد شدن یه قلب پاک
از سنگبارون قلب تو آره دیگه
نگاه بکن کوه یخم
طلسم من هم وا شده
آب میشی می میری دیگه
کنارت اُستوا شده
رفتن تو یه معجزه است
از پر کشیدن هوس
دیگه دلم تازه شده
گور بابات همین و بس

دل دلکم قربونی شد
دیگه نگو زندونی شد
اما حالا آزادِ از
جهنمت یه جوری شد . . . ( ۲ )

شهریور ۸۴
سنندج

هیچ نظری موجود نیست: