۱۳۸۶ شهریور ۵, دوشنبه

خلاصه کنم

توی این سرو صدای کاغذی
وسطِ رنگای تند نه فانتزی
توی این پس کوچه های جمعِ خاک
توئی و یه دنیا حرف بی کسی
صدا هنگامه ی وصل تن هوا
وسط پیاده روهای بلا
تو و یک عالمه مهر به یک طرف
تو و یک عالمه قهرِ بی هدف
قهری با دنیای من
چون دشمنم
از تمومِ اون طرف
دل می کنم
همه اطراف پُر حسرتند
ولی
واسه قبر کردن تن
گِل می کنم
بیا تا سر و صدا مچاله شه
که فقط من و توئیم ما همنفس
بیا از سر غروب حواله شه
که توی صبح سکوت توئی و بس . ۲

دوشنبه
۵ / ۶ / ۸۶
۴ بعد از ظهر

هیچ نظری موجود نیست: