۱۳۸۶ مرداد ۲۷, شنبه

ای نگارنده ی نيک

ای بی صداتر از مرگ
در لحظه ی ختامه
رایم روا مگردان
گو رو بدین میانه
ای شارع زعامت
در پایگاه مستی
غافل نمی توان بود
پنداریم که هستی
ای صانع سخاوت
ای شمع دیده ی جان
راغب ز دیده گم شد
زین واژگان پستی
بر آسمان قدم زد
در عرش شعله ور شد
برگی که جایگه شد
منقش ز نقش جانان
من رهفراز سردی
زین بی گذار مردی
جانا تو را ستایم
شائب ز بار دردی
من کاشف زخارف
با توشه ای ضیافت
تا حال چگونه باشد
در این مقال گردی
ای بی صداتر از مرگ
در لحظه ی ختامه
راغب چه سان ببیند
در ساحت زمانه .
دوستای گلم شعرایی که پائین می خونید ۵ تا شعریه که تو یه مرحله مجوز نگرفتند پر خط قرمز شدند با ایراد محتوائی چون از هر شعری ۳ نسخه پیششون می مونه این شائبه رو زیاد میکنه که نکنه مسئله شعر دزدیه که زیادم دور از ذهن نیست همون موقعا نه تا شعر دیگه هم برای مجوز داشتم که به همین سرنوشت دچار شدند حالا اگه فردا یکی به اسم خودش این ترانه ها رو اجرا کنه دست امثال من به هیچ جا بند نیست شعر که سهله زندگی طرفو میگیرن و میگن حالا بیا ثابت کن مال تو بوده ......
سرتون رو درد آوردم از اینکه میخونید و نظرای قشنگتون رو یادگار برام میذارید ممنون تا فرصت دیگه یا حق . ا . راغب

هیچ نظری موجود نیست: