۱۳۸۶ مرداد ۲۷, شنبه

تبرا

آمدی با پر و بال ثریا
جوانانه چو خط و خال حورا
در این ذره روا زان ژرف کاوان
سرای شهنوا ضوء صبوران
طریق سالکان ظهر عقولان
غریو فربهان قصر کفوران
به گرد خاک ما لمس مرادی
نوای وادی و هر یادبادی
اجل در سر طریق غیر بنواخت
ایا آن که به هر نادی منادی
ا . راغب
۱ فروردین ۸۴ لنگرود

چون شمع چکیدیم به ماتم به تمام دیدیم به سر سوخته ی خویش خرام
گر موعظه و معجزه وصلی به میان داشت ما نیز بریدیم و شنیدیم به شام


هیچ نظری موجود نیست: